- ستاره فشان (نَ رِ تَ / تِ)
کنایه از اشک فشان. (آنندراج) ، گوهرزاد. گوهرریز:
چرخ مرا وقت ثنای تو گفت
تیر ملک نطق ستاره فشان.
خاقانی.
، درخشان. تابان:
چشمۀ خورشید را سراب شمارد
هر که ببیند رخ ستاره فشانش.
صائب (از آنندراج)
چرخ مرا وقت ثنای تو گفت
تیر ملک نطق ستاره فشان.
خاقانی.
، درخشان. تابان:
چشمۀ خورشید را سراب شمارد
هر که ببیند رخ ستاره فشانش.
صائب (از آنندراج)
